به چشمانت خیره میشوم برق چشمانت هوش از سرم میبرد گویی شرابی هفت ساله نوشیده باشم تو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای؟؟ نمیدانم!! بی گمان تو زاده ی عشقی و من مجنون و شیدای توم. ,چشمانت,چشمانت راز آتش است,چشمانت با من گفتند,چشمانت را دوست دارم,چشمانت را زمین بگذار,چشمانت کارناوال آتش بازیست,چشمانت را ببند,چشمانت را باز کن,چشمانت شعر,چشمانت را نبند ...ادامه مطلب